تحلیل تکنیکال ابزاری پرکاربرد در سرمایه گذاری مالی است که هدف آن پیش بینی روند های آتی بازار از طریق بررسی حرکت های تاریخی قیمت و داده های معاملاتی است. این مقاله به توضیح فرضیات اصلی پشت تحلیل تکنیکال می پردازد، چهار عامل کلیدی اثرگذار بر آن را بررسی می کند و چندین نظریه کلاسیک را معرفی می نماید تا سرمایه گذاران بتوانند تحلیل تکنیکال را در معاملات ارز دیجیتال بهتر درک و بهکار گیرند.
تحلیل تکنیکال سابقه ای طولانی دارد و به دوران شوگون سالاری توکوگاوا در ژاپن (1603–1867) و تجارت برنج بازمی گردد. در این زمان، تاجری به نام «هونما مونهیسا» برای ثبت نوسانات قیمت و پیشبینی روندهای آتی، شکل ابتدایی نمودارهای شمعی (کندل استیک) را ابداع کرد.
در طول قرن ها، این روش تکامل یافت و به شاخه های گوناگونی تقسیم شد که نمودارهای شمعی پایه، اندیکاتورهای تکنیکال و چارچوب های تحلیلی جامع مانند نظریه داو، نظریه امواج الیوت، نظریه گن و نظریه چان را به وجود آورد.
اگرچه هر مکتب رویکرد خاص خود را دارد، اما همگی یک هدف مشترک دارند: تفسیر داده های تاریخی بازار برای پیش بینی حرکت های آینده قیمت و یافتن فرصت های سودآور.
تمام چارچوب های تحلیل تکنیکال بر سه فرض اساسی استوار هستند:
بر اساس فرضیه بازار کارا، در یک بازار کاملاً رقابتی و شفاف، حرکات قیمت بازتاب دهنده تمام اطلاعات موجود است؛ از جمله بنیادهای پروژه، شرایط کلان اقتصادی، توزیع توکن و غیره. این اصل اساس تحلیل تکنیکال است و بدون آن، کل رویکرد بی معنی خواهد بود.
حرکت های قیمت کاملاً تصادفی نیستند؛ بلکه تمایل دارند روند هایی قابل شناسایی را دنبال کنند. هنگامی که یک روند شکل گرفت، اغلب تا مدتی ادامه می یابد. این مفهوم مهم ترین و مرکزی ترین اصل در تحلیل تکنیکال است.
وقتی شرایط بازار شبیه گذشته شود، سرمایه گذاران معمولاً بر اساس موفقیت ها یا شکست های قبلی تصمیم می گیرند. به همین دلیل، رفتار بازار و الگوهای قیمتی گرایش به تکرار شدن در طول زمان دارند.
تمام روش های تحلیل تکنیکال بر پایه چهار عامل کلیدی زیر ساخته می شوند:
1) قیمت: مستقیم ترین بازتاب فعالیت بازار و نشان دهنده توافق میان خریداران و فروشندگان.
2) حجم معاملات: نشان دهنده سطح مشارکت بازار است. حجم بالاتر حاکی از فعالیت و علاقه بیشتر بازار، و حجم پایین تر بیانگر کاهش مشارکت است.
3) زمان: بازه ای که الگوها در آن شکل گرفته و تکامل می یابند. چارچوب های زمانی مختلف با سطوح متفاوتی از نوسانات قیمت مرتبط هستند.
4) بازه قیمتی: میزان نوسانات قیمت در یک دوره مشخص. به طور کلی، بازههای زمانی بلندتر با دامنه نوسان های بزرگ تر همراه اند.
نظریه داو که توسط «چارلز هنری داو» بنیان گذاری شد، اساس تمام چارچوب های تحلیل تکنیکال بازار محسوب می شود. این نظریه شامل سه فرض اصلی و پنج اصل کلیدی است که یک سیستم کاملِ پیروی از روند را شکل می دهد. هسته اصلی آن، طبقه بندی حرکات قیمتی در سه نوع روند است:
1) روند اصلی: بیش از یک سال طول می کشد و میتواند صعودی، نزولی یا فاز تثبیت جانبی (Sideways) باشد.
2) روند ثانویه: خلاف جهت روند اصلی حرکت می کند و معمولاً بین سه هفته تا چند ماه ادامه دارد. این روند معمولاً بین یک سوم تا دو سوم حرکت روند اصلی را اصلاح می کند.
3) روند جزئی: نوسانات کوتاه مدت در دل روندهای ثانویه هستند که اغلب در بازه های روزانه رخ می دهند. اگرچه تحلیل آن ها به صورت جداگانه دشوار است، اما در تأیید و تفسیر جهت روندهای اصلی و ثانویه کاربرد دارند.
Illustration of the Three Trends in Dow Theory
نظریه امواج الیوت توسط تحلیلگر آمریکایی «رالف نلسون الیوت» ارائه شد. او این نظریه را بر پایه مطالعه شاخص «داو جونز» توسعه داد و رابطه بین حرکات قیمت و الگوهای موجی را خلاصه سازی کرد. اگر نظریه داو توضیح دهد که روند چیست، نظریه امواج الیوت نشان می دهد که روند چگونه گسترش می یابد.
1) ساختار امواج
بر اساس طبقه بندی روندها در نظریه داو، الیوت یک چرخه کامل بازار را به هشت موج تقسیم کرد: پنج موج جنبشی (Impulse Waves) و سه موج اصلاحی (Corrective Waves).
هر موج شامل امواج کوچکتری (Sub-waves) است و خود نیز بخشی از موجی بزرگ تر محسوب میشود.
در مدل بازار صعودی، پنج موج جنبشی به سمت بالا حرکت میکنند (با برچسب موج های 1، 2، 3، 4 و 5) و سه موج اصلاحی به سمت پایین حرکت می کنند (با برچسب موج های A، B و C).
در بازار نزولی، عکس این حالت اتفاق می افتد: پنج موج جنبشی به سمت پایین و سه موج اصلاحی به سمت بالا حرکت می کنند.
نمودار نظریه موج در بازار صعودی
۲) ساختار تودرتوی امواج (Wave Nesting Structure)
ساختار امواج صرفاً چرخه های ساده نیستند، بلکه می توانند در دل یکدیگر نیز قرار بگیرند. به بیان دیگر، هر موج قیمتی می تواند به طور هم زمان در سطوح مختلف چرخه های بازار وجود داشته باشد (مطابق با روند اصلی، روند ثانویه و نوسانات جزئی در نظریه داو). یک ساختار کامل پنج موجی یا سه موجی می تواند تنها یک موج کوچک تر در دل یک چرخه بزرگ تر باشد؛ برعکس، هر موج کوچک تر در یک چرخه می تواند به اجزای خردتری از امواج جنبشی (Motive Waves) یا اصلاحی (Corrective Waves) شکسته شود.
نظریه گن توسط «ویلیام دی. گن»، یکی از موفق ترین سرمایه گذاران قرن بیستم، توسعه یافت. او با ترکیب ریاضیات، هندسه، مذهب و نجوم، یک سیستم منحصربه فرد تحلیل تکنیکال ایجاد کرد که زمان و قیمت را به هم پیوند میزند. این سیستم شامل مجموعه ای از قوانین معاملاتی، اصول اصلاح قیمت و نظریه های چرخه ای است، از جمله: 21 قانون معامله گن، 12 اصل معاملاتی گن، قواعد اصلاحی گن، نظریه چرخه ها، اصول امواج، نسبت های تقسیم، هندسه بازار و ابزارهای متنوع نموداری.
مهمترین عناصر نظریه گن عبارت اند از:
1) نوسانات قیمت به عنوان پایه چرخه های بازار: حرکت قیمت به شکل صعود و نزول است. هنگام تغییر روند از صعود به نزول، سطوح اصلاحی 25%، 50% و 75% اغلب نقش نواحی حمایتی مهم را ایفا می کنند. برعکس، وقتی قیمت از یک کف شروع به رشد میکند، ضرایبی مانند 1,25، 1,5 و 2 معمولاً مقاومت های کلیدی محسوب می شوند.
2) مدت زمان چرخه های بازگشتی: در روند صعودی، اگر بازه زمانی بر اساس ماه محاسبه شود، اصلاحات معمولاً بیش از 2 ماه طول نمیکشد. اگر بر اساس هفته در نظر گرفته شود، عقب نشینی ها غالباً 2 تا 3 هفته ادامه دارند. در روندهای نزولی تند، بازگشت های کوتاه مدت می توانند 3 تا 4 ماه طول بکشند.
3) چرخه های زمانی: چرخه های بلندمدت معمولاً 20، 30 یا بیش از 60 سال طول دارند. چرخه های میان مدت 1، 2 یا 3 سال هستند. چرخه های کوتاه مدت می توانند حتی تا 4 دقیقه هم کوتاه باشند.
4) نقاط کلیدی بازگشت چرخه ای: فواصل 10 ساله و 7 ساله اغلب نشان دهنده بازگشت های مهم چرخه ای هستند و در پیش بینی سقف ها و کف های اصلی بازار کاربرد دارند.
نظریه چان یک چارچوب تحلیل تکنیکال است که توسط تحلیلگر و شخصیت اینترنتی چینی با نام «چان ژونگ شو چان» ارائه شد. این نظریه بر پایه هندسه بنا شده و حرکت های بازار را مرحله به مرحله از دل ساختارهای قیمتی استنتاج میکند. هدف آن دسته بندی کامل تمام رفتارهای احتمالی قیمت و ارائه راهنمایی عملی برای معاملات است.
اصل بنیادین نظریه چان این است که «تمام روندها باید کامل شوند». این اصل شامل ایده های کلیدی زیر است:
1) حرکات بازار را می توان به سه نوع تقسیم کرد: روند صعودی، روند نزولی و فاز تثبیت (Consolidation).
2) هر روند باید مسیر کامل خود را طی کند تا پایان یابد.
3) هر روند کامل شده شامل یک محور مرکزی (Central Axis) است که از سه روند کوچک تر در یک تایم فریم پایین تر تشکیل شده است.
4) پس از پایان یک روند، بازار الزاماً وارد یکی از دو نوع دیگر می شود. برای مثال، پس از اتمام یک روند نزولی، بازار یا وارد یک روند صعودی خواهد شد یا به فاز تثبیت می رود.
نظریه | ویژگیها / خصوصیات کلیدی | مناسب برای |
نظریه داو (Dow Theory) | تأکید بر پیروی از روند (Trend-Following) | تعیین جهت کلی بازار |
نظریه امواج الیوت (Elliott Wave Theory) | تقسیم روندها به امواج ساختاری و سلسلهمراتبی | تحلیل میانمدت تا بلندمدت بازار |
نظریه گن (Gann Theory) | تمرکز بر رابطه دقیق بین زمان و قیمت | پیش بینی چرخه های بلندمدت بازار |
نظریه چان (Chan Theory) | استفاده از روش های هندسی برای کمی سازی ساختار روند | شناسایی دقیق نقاط ورود و خروج |
در بازار پرنوسان ارزهای دیجیتال، تحلیل تکنیکال ابزاری بسیار مهم برای سرمایه گذاری است. برخلاف بازارهای سنتی، دارایی های دیجیتال بهصورت 24 ساعته معامله می شوند و به تغییرات اطلاعاتی واکنش سریع نشان می دهند، به همین دلیل تحلیل تکنیکال در طراحی استراتژی های معاملاتی کاربرد بیشتری دارد.
یادگیری و تسلط بر تحلیل تکنیکال چندین مزیت بزرگ به همراه دارد:
تحلیل تکنیکال به سرمایه گذاران کمک میکند تشخیص دهند بازار در روند صعودی، نزولی یا فاز تثبیت قرار دارد. این امر مانع از خرید در سقف یا فروش هیجانی در کف میشود و در نتیجه، نرخ موفقیت معاملات را افزایش داده و کارایی استفاده از سرمایه را بهبود میبخشد.
با تعیین سطوح حد سود و حد ضرر و تحلیل نواحی حمایت و مقاومت، سرمایه گذاران می توانند از پیش راهکارهای مقابله با حرکات ناگهانی بازار را آماده کنند و بدین ترتیب زیان های احتمالی را کاهش دهند.
تحلیل تکنیکال کمک میکند تصمیمات سرمایه گذاران از حالت احساسی خارج شود، انضباط آن ها افزایش یابد و بتوانند احساساتی مانند طمع و ترس را با آرامش بیشتری مدیریت کنند.
روش های تحلیل تکنیکال در بازار بسیار متنوع و با سطوح پیچیدگی متفاوت هستند. هر سرمایه گذار ویژگی های شخصیتی، ترجیحات ریسک و افق زمانی معاملاتی خاص خود را دارد، بنابراین سیستم ایده آل تحلیل تکنیکال برای هر فرد متفاوت است. در بازاری که دائماً در حال تغییر است، هیچ روشی به تنهایی پاسخگوی تمام شرایط نیست. به ویژه در زمان هایی که هیجانات بازار شدید است، تحلیل تکنیکال می تواند دچار “انحراف” شود و تصمیم گیری را گمراه کند.
بنابراین پیشنهاد میشود سرمایه گذاران بسته به سطح تجربه خود استراتژی انتخاب کنند:
مبتدیان می توانند با الگوهای نمودار شمعی و نظریه داو شروع کنند تا درک پایه ای از روندها به دست آورند.
معامله گران متوسط می توانند به سراغ نظریه امواج الیوت و ابزارهای گن بروند تا توانایی تحلیل ساختار روند را تقویت کنند.
معامله گران پیشرفته می توانند نظریه چان را مطالعه کنند تا در تحلیل حرکات پیچیده بازار مهارت بیشتری کسب کنند.
صرفنظر از روش انتخابی، حفظ قضاوت مستقل و تفکر منطقی ضروری است. تحلیل تکنیکال ابزار قدرتمندی برای معامله گری است، اما نمی تواند همه متغیرهای بنیادی را پوشش دهد. در مقابل، تحلیل بنیادی با بررسی ارزش پروژه، داده های مالی، چرخه های صنعت و سیاست های کلان اقتصادی، پایه ای باثبات تر برای تصمیم گیری های سرمایه گذاری فراهم می کند.
تنها با ترکیب تحلیل تکنیکال و بنیادی، درک هم زمان از ریتم بازار و ارزش بلندمدت حاصل می شود و سرمایه گذار می تواند استراتژی مقاوم تر و انعطاف پذیرتری تدوین کند. در بازار نامطمئن، عقلانیت و تحلیل چندبعدی گام های اساسی برای تبدیل شدن به یک سرمایه گذار حرفه ای هستند.
سلب مسئولیت: این مطلب به هیچ وجه مشاوره در زمینه سرمایه گذاری، مالیات، امور حقوقی، حسابداری یا خدمات مشاوره ای دیگر محسوب نمی شود و توصیه ای برای خرید، فروش یا نگهداری هیچ دارایی ای نیست. مرکز دانستنی های MEXC صرفاً اطلاعات را برای اهداف آموزشی و مرجع ارائه می دهد و مسئولیتی در قبال تصمیمات سرمایه گذاری ندارد. لطفاً پیش از سرمایه گذاری، ریسک ها را به طور کامل درک کنید و با احتیاط عمل نمایید. تمام تصمیمات و نتایج سرمایه گذاری به طور کامل بر عهده کاربر است.